مرسانا مرسانا، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

سالهای رنگین من

نمای چشمهای تو

   چقدر خوب و روشن است نماي چشم هاي تو     نميرسد ستاره اي به پاي چشم هاي تو        به ماه خيره مي شوم فقط و گريه مي کنم              دلم که تنگ ميشود براي چشم هاي تو      و هي مرور ميکنم نگاه اول تو را   اگر نمي رسد به من صداي چشم هاي تو        تو تاکه پلک مي زني به سجده ميرود دلم      به پيشگاه اعظم خداي چشم هاي تو    ...
26 مرداد 1392

کودک من

دختر خوشکل مامان نفسم این روزها خیلی شیرین تر شدی خیلی اینقدر که یه لحظه حاضر نیستم ازت چشم بردارم یه روز که میخواستم با مینا و نیوشادختر دایی هات برم بازار منیر جون شما رو نگه داشت تا من راحت باشم ولی باور کن موقعی میخواستم خداحافظی کنم اشک تو چشمام جمع شده بود ولی دیگه نمیشد کاریش کرد وای مامانی من از مهر چه طوری برم مدرسه از الان غصه میخورم کاش میشد سر کار نرم کاش میشد تموم لحظه هام با نفسای گرم تو سپری بشه . ما ادمها چه قدر عجیبیم هیچ چیزیمون قابل پیش بینی نیست هیچ وقت مطلق نیستیم تموم کارامون نسبیه یه روز خسته از گریه های کودکانه یه روز خسته از بازیهای روزانه یه روزم عاشق و دیوانه عشق مامان بعضی وقتها بی حوصله میشم ...
24 مرداد 1392

یک لحظه غفلت....

شیرین عسلم نفس مامان امروز عصر میخواستیم بریم بیرون بابایی دست و صورت تو شست و اوردت رو تخت خودمون گذاشت یادش رفت که شما در یه چشم به هم زدنی چهار دست و پا میری واسه همین افتادی رو سرامیک و بالای لپت کبود شد الهی مامان فدات بشه خوشکلم اینقدر گریه کردی بابایی هم طفلک نمیدونست چه طوری آرومت کنه خیلی غصه خورد . نانازم ببخشید. خدا به دادم برسه که خاله جونی این پست بخونه سریع تلفن برمیداره و زنگ میزنه کلی با هام دعوا میکنه ما عاشقققققققققققتیییییییییییییییمممممممممممم اینم چند تا عکس بعد از اون اتفاق..... در حال تماشای تلویزیون مامان فدات شه الهی فدای چشای نازت بشم... قربونت اون لپ قرمزت.... ...
21 مرداد 1392

تلاقی عشق

      دختر نازم امروز  ماهه شدی هورررررررررراااااااااااا دیگه میتونی چهار دست و پا بری . عاشق شعر و کتاب و ترانه ایی و البته تبلیغات وقتی شلوار پات میکنم خودت میخوای شلوار تو بکشی بالا این قدر بامزه این کار انجام میدی میخوام بخورمت اگه ببینی مانتو پوشیدم و اماده ام برم بیرون منتظری که بغلت کنم وقتی هم بغلت میکنم با یه حالت بامزه ایی اب دهن تو قورت میدی که انگار چیزی فتح کردی عاشق ددری به خصوص خونه عمو جونت چون محمد پسر عموتو خیلی دوست داری و اونجا تنها جایی که اصلا گریه و بی تابی واسه مامانی نمیکنی و  منم خوب کیف میکنم کلماتی که میگی دد  ب ب مم مم نه  عشق مامان دوست دارم خیلی تا ب...
20 مرداد 1392

عید سعید فطر مبارک

هزاران آفرین بر جانت ای ماه / روان عاشقان قربانت ای ماه مبارک باد ماه عشق بازان / که بنشینند در ایوانت ای ماه       مبارک باد عید روزه داران / نکویان جهان مهمانت ای ماه . . .     ...
17 مرداد 1392